مامان كسل و بي حوصله
سلام عسل مامانی
الان که تصمیم گرفتم برات بنویسم تو کنار بابایی تو پذیرایی مشغول بازی و سرو صدایی و مامانی با بی حوصلگی داره برات تایپ میکنه نمیدونم از بعداز ظهر به این ور چرا این قدر بی حوصله شدم احساس کسالت میکنم و حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم َاومدم به وبت یه سر بزنم که شاید بتونم ماجراهایی که این دو َسه روز رخ داده رو بنویسم ولی مثل اینکه فرصت خوبی رو انتخاب نکردم چون دیگه حال تایپ کردنم ندارم پس فعلا بای
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی