اتفاقایه سال جدید
سلام عسلی
میدونم خیلی وقت میشه که برات ننوشتم و دل خودمم واسه اینجا یه ذره شده
عزیزم این پست اولین پستی هست که تو سال جدید دارم برات مینویسم
تو این دو ماهی که از شروع سال نو می گذره واسه خونواده ما خیلی اتفاقایه جدید افتاده
و شاید یه سری از این اتفاقا باعث شده مامانی یکم کم کار بشه و برات نتونسته بنویسه
شروع سال جدید برامون پر بود از شادی و یه اتفاق خوب
اونم اینکه لحظه سال تحویل متوجه شدیم خاله جونی داره برامون یه نی نی قشنگ و ناز میاره و شما هم یا پسرخاله دار یا دختر خاله دار میشی
از بعد تعطیلات هم تصمیم گرفتیم بذاریمت مهد یه مهد خوب و نزدیک خونه
شما هم خیلی مهد کودک و مربیتو دوست داری
هرچند من برا رفتنت زیاد اذییتت نمی کنم و اجازه میدم خواب صبحتو کامل بکنی و بعد بری
روزایی هم که دوست نداری نمیری
از روزی که میری هم غذا خوردنت بهتر شده و هم روابط عمومیت
امیدوارم از بودن با بچه هایه هم سنت لذت ببری
وآخرین خبر و شاید مهم ترین اتفاق سال جدید اینکه داره یکی به اعضایه خونوادمون اضافه میشه
البته تا اون بیاد شما 4 ساله میشی و میدونم اینجوری از تنهایی حسابی در میایی
مخصوصا اینکه شما بچه هایه کوچیکو خیلی دوست داری
عزیزم امروز اومدم تا برات اتفاقایه سال جدیدو بنویسم
چند روزی هست قصد دارم برات بنویسم اما راستش مامانی این روزا یکم کم حوصله و تنبل شده امیدوارم درکم کنی و بتونم از این به بعد زودتر برات بنویسم
مثه همیشه بهت میگم هیچ چی نمیتونه دوست داشتن من و به تو کم کنه عزیزم
میبوسمت