بدون عنوان
سلام عزیزم
دوباره فرصتی دست یافت تا برات از روزایی که میگذره و تو هر روز با گذر و پایانشون بزرگتر میشی بنویسم
عزیزم امروز جمعه بود حال محمد خوشگلم زیاد خوب نبود از صبح یکمی تب داری که فکر کنم به خاطر در اومدن دندون نیشت باشه
بعد از ظهر امروز به اتفاق بابایی دوباره بردیمت پارک
و یه عالمه ازت عکسای قشنگ گرفتم که اگه بشه شاید تو همین پست بذارم (بستگی داره تو کی بیای سروقتم)
امروز تو پارک بیشتر کالسکه سواری کردی و یه خورده کم هم پیاده روی با کمک بابایی ,بعدم بابایی پسر گلش و سوار ماشین برقی کرد و با هم چند دور زدید
فکر کنم روز خوبی برات بوده باشه ,این چند روز اخیر سعی کردم خیلی ببرمت بیرون و هر بارم برا خودش ماجراهایی داره که ان شا ا... تو پستای بعد برات تعریف می کنم
مثل هر شب میگم :خوشگل مامان دوست دارم قد تموم دنیا
عکسهای محمد جون در پارک
محمد جون در حالي كه تو تو هارو نشون ميده