محمد محمد ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

روزهای زندگی من

محمد در 14 خرداد

1390/3/21 17:10
302 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر

بالاخره با هزار ترفند و زحمت لالا کردی ,بازم دریغ از خوردن ناهار

اصلا ولش کن دیگه خودمم خسته شدم از بس از غذا نخوردنت گله کردمhttp://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/hellskitchsmiley2.gif ,هرجور راحتی

بالاخره فرصتی شد تا بتونم برات با خیالی آسوده تر بنویسم ,امروزم درمورد ١٤و١٥خرداد که مشهد بودیم و بهت قول دادم مینویسم تا باز دوباره نوشتن خاطراتت روال عادی رو از سر بگیره

روز ١٤ خرداد به اتفاق بابایی و مامانی و دایی جونا و خاله جون و عمو مجید رفتیم باغچه بابایی ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

اون روز به پسر گلم خیلی خوش گذشت ,همین طور به من و بابایی,اون روز تا عصر همه با هم اونجا بودیم و حسابی از میوه های تازه باغ تناول کردیم ,مخصوصا خوردن توت از درخت خیای با حاله ,اونم اگه دور از چشم بابایی و مامانی یه عده که فامیلم هستن ،مثل بابا و عمو مجید برن رو درخت و برات از اون شاخه های بالا توتای درشت سوا کنن و بیارن تصاویرشباهنگ Shabahang Pictures

اون روز کلی از دست عمو مجید و بابایی که ماشاله تو چیدن میوه ها اونم از نوع درشت و رسیده دیگه کمکم دارن پی اچ دی می گیرن خندیدم

ظهرم موقع ناهار یه جوجه تیغی پیدا کردیم و برا اولین بار بهت نشون دادم ,ولی نمیدونم چرا با دیدنش هیچ حسی پیدا نکردی

تا عصر پسر خوبی بودی ,البته تو کلا خونه مامان اینا یا وقتی با اونا جایی می ریم پسر خوبی هستی چون خیلی اون جوری که تو دوست داری باهت رفتار میکنن

علیرضا جونم حسابی با کالسکه دور باغ دورت داد و تو هم حسابی کیف کردی

اینم عکسای اون روز:

محمد و دايي جون

محمد و دايي جون

وقتي محمد خوش تيپ ميشود وعينك ميزنه

محمدبا عينك

محمد

محمد در بين درختان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ابوالفضل
21 خرداد 90 17:31
آفرین به پسری که پسره خوبی بوده
همیشه شاد باشین و خوشحال


ممنون عزيزم از لطفت
دایی جون حسین
22 خرداد 90 19:02
salam
mohammad hamishe pesare khoobiyeh. shoma ha ye khordeh kam taghat tashrif darid. ghashange dayisho miboosam


سلام داداشي
شايد حق با تو باشه ،برام دعا كن تحملم بيشتر بشه از اينكه اين قدر به فكر محمدي ممنون
تینا
23 خرداد 90 18:34
سلام ... خوشحالم که بهتون خوش گذشته عزیزم ... راستی محمدجون چقدر شبیه دایی جونشه ؟!!!!
faeqeh
25 خرداد 90 17:49
چه بامزه تعریف کردی انگار کتاب مصوره انگار به محمد خیلی خوش گذشته
سيدمهدي
3 تیر 90 6:11
سلام.آپپپپمممممممممممممم تشريف بياري خوشحال ميشم
مامان امیرمحمد
8 تیر 90 14:55
هزار ساله بشه