محمد محمد ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

روزهای زندگی من

محمد مامان مریض شده

1390/4/12 12:06
423 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم

بازم اومدم تا برات بنویسم ,تو هم لالا کردی ,شاید نوشتن در لحظات سخت زندگیم از خیلی سالها پیش که نوجوون بودم همیشه تسلی بخش و آرام کننده من بوده ,من یه عالمه دفترچه خاطرات از روزای زندگیم دارم که همشون ثبت کننده شیرینی ها و سختیهای زندگیم بودن

ایشالا وقتی بزرگ شدی می تونیم با هم یه مروروی بهشون داشته باشیم

اما محمد خوشگلم نمیدونم چرا مامانی وقتی ناراحته بیشتر پی نوشتن و میگیره تا زمانی که شاده ,شاید به خاطر اینکه وقتی ناراحتم میخوام یکم با خودم خلوت کنم ,شاید به خاطر اینکه دوست دارم اینجوری درد و دل کرده باشم یا شایدم چون بعد از نوشتن کلی سبک میشم و بهتر می تونم با قضایا کنار بیام

حالا علتش هرچی که باشه مهم نیست ,مهم اینکه مامانی الان خیلی ناراحته ,چون یکی از عزیز ترینای زندگیش مریض شده ,ای کاش من به جای تو مریض میشدم و این همه اذیت میشدم

پسر گلم دو روزه که حسابی تب شدید میکنی و اون قدر تبت بالایه که با شیاف و شربت استامینوفنم قطع نمیشه و از شدت تب و چیزی نخوردن بالا میاری

دیروز بردمت دکتر و دکتر تشخیص داد دچار عفونت باکتریایی شدی و سرما هم خوردی ,اخه بینی تم گرفته و نمی تونی خوب نفس بکشی

فدات بشم که این همه داری اذیت میشی

مامانی ام از دیروز نه دستش به کار میره و نه حال کاری رو داره و دائم کنارته و ازت مراقبت میکنه

دلم چه زود برا روزایی که از شیطونیات می نوشتم تنگ شده

امیدوارم هرچی زودتر بهتر بشی و با هم بیام پای سیستم و باز تو نذاری من راحت تایپ کنم و من هی برات سرگرمی جور کنم تا اجازه بدی یکم برا ت بنویسم

حالا قدر سلامتی و شیطونیات رو بهتر میدونم

هیچ عیبی نداره تو خوب بشو اصلا نذار مامان به کاراش برسه ,مهم تویی که همه زندگی منی

محمد خوشگلم دوست دارم و به امید اینکه دفعه بعد از سلامتی و شیطونیات بنویسم فعلا میرم

خوشگلم:

مثل همیشه میگم دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دایی جون حسین
13 تیر 90 10:12
سلام الهی فدای این پسر خوشگل بشم . در ضمن بچه تا مریض نشه بزرگ و قوی نمیشه . شما هم بهتر ناراحت نباشی چون مثل همه بچه ها که مریض میشن و دوباره خوب میشن محمد جونم یک هفته ای باید اوقاتش تلخ باشه تا خوب بشه .امیدوارم که هرچه زود تر خوب شه .
مامان جون
14 تیر 90 9:50
سلام مامان مهربون انشالله پسر خوشکلم زود زود خوب میشه وبازم شیطنت هاشو از سر میگیره الهی که تو دلت هیچ وقت غم نشینه عزیزم وهمیشه شاد باشی در کنار محمد خوشکلم
مامان امیرمحمد
16 تیر 90 14:20
سلام از اینکه به وبلاگ پسرم سرزدین متشکرم
خدا بلا رو واسه همیشه از گل پسرت دور کنه و زیر سایه بابا مامانش هزار ساله بشه


ممنون عزيزم