محمد و پیش پیشی
سلام آقا کوچولو
یه خانمی هست به نام افسر خانم که هر از گاهی برای کمک تو کارای خونمون میاد اینجا و به مامانی کمک میکنه
چند وقتیه افسر خانم پاش شکسته و نمیتونه بیاد بهمون کمک کنه ,به خاطر همین چند روز پیش من به اتفاق محمد خوشگلم رفتیم عیادتش
تا رسیدیم دم درشون دیدم یه گربه کوچولو جلو در خونشونه,و چون مامانی از گربه میترسه شروع کردم پیشته پیشته گفتن که شاید از جلو درشون بره ,اما متوجه شدم تو خیلی مشتاقی که ببینیش و دائم پشت سر هم می گفتی :پیش پیشی
بالاخره اون روز تو حسابی با پیش پیشی بازی کردی و کیف کردی
تازه موقع برگشت هم دوست نداشتی بیای
حالا نکته جالب اینجاست که من یه مقدار پیاز برده بودم تا افسر خانم برام سرخ کنه و فرداش قرار بود بیاره خونمون
فردا وقتی افسر خانم اومد تو با دیدنش همش میگفتی پیش پیشی و دوست داشتی اون ببرت پیش پیشیشون
من تا اون روز نمیدونستم تو این قدر پیشیا رو دوست داری و این قدر خوب تو ذهنت همه چیز یادت میمونه
امیدوارم همیشه با حیوونا مهربون باشی و اذیتشون نکنی
دوست دارم پسرم