محمد محمد ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

روزهای زندگی من

یه دلنوشته

1390/8/20 15:07
584 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  دردونه مامان:

عزیزم یه شب خوب و سرد پاییزی دیگه در حال تموم شدنه

امروز از صبح آسمون دلش گرفته بود و رو سر زمینیان اشک می ریخت ,اشکایی که هر کدومشون به لبخند یه شکوفه کمک میکنن دوست دارم تو هم مثله آسمونه خدا بخشنده باشی,ولی با این تفاوت که هیچ وقت دلت نگیره ولی به شکوفایی لبخند همه کمک کنی

دوست دارم مثل آسمون یه رنگ باشی و حتی ابرای کوچیک و بزرگم نتونن تو زندگیت تاثیر بذارن و تو رو اونجوری که دوست دارن تحت تاثیر قرار بدن

میخوام مثل کوه مقاوم باشی و هیچ وقت از پا در نیای ,میخوام بدونی مشکلات برا همس پس هیچ وقت از روند زندگیت گله مند نباش

شاید الان برا شنیدن این حرفا خیلی کوچیک باشی ولی خیلی زود میرسه اون روزی که سطر سطر جملاتی رو که با عشق برات نوشتم و درک کنی ,اون روز مختاری و خودت میتونی انتخاب کنی که به حرفای مامان گوشبدی و قبول کنی یا نه

عزیزم میخوام بدونی من برای همه زندگیم می نویسم و اونچه امروز برات مینویسم برای زندگی آینده خودمه که تویی

خوشگل مامان میخوام بدونی غم و غصه مثل برگای درختاین که با گذر فصلشون تو پاییز اول کم رنگ میشن و بعد کم کم میریزن

پسرم پس بدون هر غمی که تونست به دل قشنگت وارد بشه دیری نخواهد گذشت که کم رنگ و بعدم نابود بشه

عزیزم دوست دارم همیشه در برابر ناملایمات زندگی مثل کوه مقاوم باشی و هیچی نتونه تو رو از پا دربیاره

عزیزم لحظه لحظه زندگی قشنگتو قدر بدون و همیشه باور کن شاید دیگه این لحظات بر نگردن

عزیزم قدر قشنگیهای زندگیتو بدون و از سختیاش درس بگیر

همیشه به بزرگترت احترام بذار و از وجودشون بهره ببر

به کسی که بهت کوچترین کمکی میکنه احترام بذار و ازش تشکر کن یادت باشه هیچ کس وظیفه ای در قبال یاری به تو نداره

عزیزم باز اومدی و نمیذاری تایپ کنم پس فعلا خداحافظ تا یه فرصت دیگه

دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

تینا
17 آبان 90 15:23
سلام دوست خوبم خوبی ؟ خیلی خوشحالم که باز مینویسی .... امیدوارم آسمون دلتون هیچوقت ابری و بارونی نشه


سلام عزیزم ,ممنون,منم برات آرزو قشنگ ترین ها رو دارم