سفر کیش
همه دنیای من ,محمد جون:
سلام عسلم دوباره فرصتی دست داد تا بتونم برات بنویسم ,خوشگل مامان امروز قصد دارم یکی از عکساتو برات دانلود کنم که تو کیش ازت گرفتیم
مامانی:
من و تو و بابایی به اتفاق خونواده ما موفق شدیم تقریبا یه ماه پیش با هم یه سفر دسته جمعی بریم کیش ,اون موقع هنوز اینترنت نداشتیم که برات خاطرات اون سفر رو بنویسم
سفر کیش اولین مسافرت تو بود با مسافت زیاد ,در ضمن اولین سفر هوایی ات محسوب میشد تو مدت سفر تو پسر خوبی بودی فقط یه کم بهونه گیر شده بودی و بد غذایی می کردی ,عزیزم با همه اینا بازم سفر خیلی خوبی رو داشتیم و به هممون حسابی خوش گذشت
پسرم ولی تو از دریا میترسیدی و زیاد نزدیکش نمیشدی و اگر هم یه خورده دست و پات ماسه ای میشد حسابی بدت میومد وکلافه میشدی
بیشتر سعی میکردیم بیرون هتل باشیم ,آخه چیدمانش یه جوری بود که از لحاظ امنیتی اصلا مناسب سن شما نبود ,هرچند من و بابایی تا جایی که تونستیم برات امنش کرده بودیم
اکثر جاهای دیدنی رو تونستیم بریم ولی یه سری از برنامه ها رو به خاطر شما نرفتیم ,چون شما از سوت کشیدن و فرياد میترسی
پسرم امیدوارم تو سفرای بعدی که دیگه بزرگتر شدی بهت بیشتر خوش بگذره
دوست دارم عزیزم