محمد و این روزا
سلام عسلم
بالاخره امروز عمه جون و علی آقا از مکه اومدند و زهرا جونو حسابی خوشحال کردن ,امروز ما هم تونستیم بریم دیدنشون ولی بازم به خاطره رابطه شیرین شما و زهرا ترجیح دادم امروز نبرمت
عزیزم فردا هم ولیمشونه امیدوارم مثل مهمونیه روز عید غدیر پدر جون آقا باشی و پسر خوبی باشی
عزیزم پدر جون چند ساله که روزای عید غدیر هم چون بزرگه فامیلند و هم چون سیدند ,همه فامیلو دور هم جمع میکنن و مهمونی میدند
امسال تالاری رو که تدارک دیده بودند قسمت خانما و آقایونش مجزا بود و شما با من بودی آخه زهرا جون پیش آقایون بود و معمولا جایی که اون هست شما نمیتونی باشی ولی پسرم خیلی خوب بودی و مامانی رو اذیت نکردی ازت ممنونم امیدوارم فردا هم همین جوری باشه
عزیزم این روزا که در حال گذره شما نسبت به گذشته خیلی بیشتر صحبت میکنی و معمولا هر کلمه ای رو میتونی تکرار کنی عزیم خیلی قشنگ میگی:
علی آقا -مامانی-بابا-بچه لوس-جیگریجیگر-نه-نیس-دایی جونو....
اینا کلماتیه که میتونی واضح بگی ,یه سری کلمات دیگه هست که واضحه واضح نمیتونی تلفظ کنی
مثل اسم خودت و اسم مامانی و خاله جون
عزیزم دوست دارم