محمد محمد ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

روزهای زندگی من

یادگاریه سیسمونیه بابا جون

1390/12/20 1:09
573 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل مامانی

عزیزم یه جمعه شبه دیگه از واپسین شب های سال 90 در حال تموم شدنه

ساعت نزدیکه یک صبحه و امشب چون شما بعد از ظهر از همیشه بیشتر خوابیدی داری شب زنده داری میکنی و حالا حالا ها قصد لا لا نداری

منم فرصت رو غنیمت شمردم و یه مازیک در اختیارت گذاشتم تا شما نقاشی کنی و من بتونم راحت تر برات بنویسم

عزیزم امروز بعد از ظهر با بابا جون و شما رفتیم خونه پدر جون

همه اون جا بودند زهرا و احمد و امیر علی جون

دیگه کمکم داری به زهرا عادت میکنی و بیشتر با هم بازی میکنین و زهرا هم کمتر از سر و کول شما بالا میره

حسابی امشب با زهرا جون و امیر علی و احمد جون بازی کردی

تازه امشب به خاطر اینکه کنار بچه ها بودی اشتهاتم باز شده بود و حسابی میوه خوردی

کاری که اصلا تو خونه متاسفانه تمایلی نشون نمیدی

خیلی دوست داشتم از 4 تایی تون موقع بازی کردن عکس بندازم اما متاسفانه هر 4 تا تون با هم نمینشتین تا عکس بندازم

پدر جون یه 2 هفته ای میشه که اومدن خونه جدیدشون تو این خونشون یه اتاق کوچولو دارن که مخصوص شماها چیدنش و هیچ چیز خطر ناکی توش نیست

فقط پر از انواع اسباب بازی که شما هارو حسابی مشغول میکنه

عزیزم عکس زیر مربوط به امشبه که شما و زهرا جون تو اتاق با هم مشغول بازی کردنین

محمد جون و زهرا

امروز خونه پدر جون یه اسباب بازی هم بود که بابا جون ازش یه عالمه خاطره داشت عزیزم موقعی که مامان جون بابا رو حامله بودندپدر جون یه سفر میرن مصر از اون جا برا باباجون یه اسب اسباب بازی میارن که مامان جون میگن تو سیسمونیه باباجون گذاشتن

امشب وقتی شما سوار اون اسب شدی باباجون گفت میدونی این اسب ماله 35 ساله پیشه و یکی از اسباب بازیهایه محبوبه من بوده اون موقع هیچ کی از این اسبا نداشت و من اینو خیلی دوست داشتم

وقتی دیدم تو سوار بر اسبی شدی که روزی بابا جونت سوارش میشده و باهش بازی میکرده حیفم اومد با اون اسب ازت عکس نندازم

اینم عکسش

محمد جون و اسب بابا جونش

اینجا جا داره به مامان جونم آفرین بگیم که این همه سال این اسباب بازیارو که پر است از خاطره نگه داشتن

عزیزم خیلی دوست دارم و امیدوارم همیشه از خوشیات بنویسم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان رضا جونی
20 اسفند 90 10:31
سلام عزیزم
دم مامان بزرگ گرم با این همه نظم...
حتما که باید مزاحمتون بشیم حتی برای قند شکنت هم که جا مونده


سلام عزیزم
قدمتون رو چشم منتظرتونیم
اونم قابلتو نداره.
مامان پارسا قند عسل
20 اسفند 90 14:55
سلام گلم.ممنون که به وبلاگ پسرم سر زدید.با تبادل لینک چطورید؟


سلام خانمی
چرا که نه خوشحالم میشم
مامی کسرا
21 اسفند 90 0:29
آفرین به این مامان بزرگ و بابابزرگ که آخر فهم و شعورن
عید پیشاپیش به شما وخانواده محترمتون تبریک میگم


ممنون عزیزم
عید شما هم پیشاپیش مبارک عزیزم
مامان رضا جونی
25 اسفند 90 9:30
مرسی گلم
خصوصی ت رو چک کردی؟؟؟؟


سلام
آره اصلا کامنت خصوصی نداشتم
مامان رضا جونی
25 اسفند 90 9:32
بیا وب رضا ببین که خبانت در امانت کردم
دو تا ازشمعات رو کش رفتم


سلام
من موندم تو اینا رو از کجا ها پیدا میکنی؟
خودمم فراموش که کردم هیچ اصلا نمیدونم کجاها موندن
قابل نداره خانمی پس به یادمون باش که امسال جایه ما اونجا خیلی خالیه
مامان رضا جونی
25 اسفند 90 17:52
ای بابا پس اون همه حرف زدم من چی شد کجا رفت
نا رو باش ده دفعه زدیم آخرین نظراتت رو چک کن
حالا وقت کنم دوباره برات می نویسم
حالا دوباره چک کن ضرر نداره


سلام عزیزم
دوباره هم چک کردم خبری نبود
مریم(مامان روشا)
28 اسفند 90 0:48
نازی ...چقدر خوبه ما هم یه چیزایی رو براشون نگه داریما...
عزیزم عیدتون مبارک باشه و امیدوارم سال خوبی داشته باشید


ممنونم دوست خوبم
عید شما هم مبارک باشه بهترینها رو تو سال نو براتون آرزو میکنم
مامان رضا جونی
28 اسفند 90 6:38
دو قدم مانده به خندیدن برگ

یک نفس مانده به ذوق گل سرخ

چشم در چشم بهاری دیگر

تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان

یک سبد عاطفه دارم

همه ارزانی تان . . .

عید نوروز بر شما مبارک




خیلی قشنگ بود عزیزم عید شما هم مبارک باشه
مامان رضا جونی
5 فروردین 91 13:29
سلام خانمی سال نوت مبارک
شرمنده نتونستم بیام دست بوسی اوضاعم این چند روزه داغون بود مسموم شدم در حد تیم ملی

حتی نتونستم خونه خاله و دایی خودم برم
یک سوال؟
می خواستم بدونم از ماشین ظرفشوییت راضی هستی؟ اصلا آب بجنورد بدرد ماشین می خوره یا باید دوباره کاری کنی ؟ بنظرت من ماشین رومیزی بگیرم یا 12 نفره ؟چون من میخوام استفاده هر روزه ازش بکنم ماشین بزرگ بدردم می خوره؟؟
اووههه چی همه سوال شد....



سلام عزیزم
بلا دوره انشاا... بهتر شده باشی
من از ماشینم خیلی راضی بودم با آب بجنوردم زیاد مشکلی نداشتم فقط مصرف جلام بیشتر بود البته نا گفته نماند که تو مشهد کیفیت شستو شوش خیلی بهتره
به نظر من رومیزی بخری از خیلی لحاظا بهتره چون بعدا اکه جایی نقل مکان کنی که براش جا تعبیه نشده باشه راه داری رو ماشین لباسشوییت قرارش بدی آخه بیشتر آپارتمانها و خونه ها فقط جا برا گاز و یخچال و ماشین لباسشویی تعبیه میکنن
بعدم برا تعداد افراد خونواده شما کفایت میکنه مواقعی که مهمونم داری 2 بار توش ظرف می چینی
اگه تصمیم گرفتی 8 نفرشو بخری من از مارک magicراضی بودم