محمد محمد ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

روزهای زندگی من

محمد جون و عید 91

1391/1/8 22:29
601 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلی من

اول اینکه عیدت مبارک عزیزم

امیدوارم سال پیش رو برامون پر باشه از شادی و برکت و سلامتی و خبرایه خوش

محمد عزیزم

 این سومین عیدیه که زیباترین بهونه هستی برایه من و باباجون در کنار سفره هفت سین همراهمون بود برایه آغاز یه ساله جدید,یه ساله قشنگه دیگه که مطمئنا در کنار شما قشنگ تر هم میشه

عزیزم امسال بر خلافه همه سالایه پیش که من و بابایی تو  عید دیدنیامون مجبور بودیم عجله کنیم و هر جور شده دید و بازدیدامونو تو چند روز سر جمع کنیم  خوشبختانه یه عالمه فرصت داشتیم تا با حوصله بتونیم بریم مهمونی

در عوضشم امسال چون خونه مامانی میشینیم هر کی عید دیدنی خونه اونا می اومد یه سر هم بالا می اومدند

خلاصه سرتو در د نیارم میخوام بگم این عید برایه ما با همه عیدا فرق می کردو خدا رو به خاطر این لطفش شاکرم

عزیزم امسال از قبله سال نو تا الان که یه هفته از ساله جدید میگذره بیشتر روزا ما مهمون داشتیم

منظورم مهمون شام و ناهار که میتونستن بیشتر خونمون باشن

روز قبله عید دوست صمیمی دوران دبیرستان من که الان به خاطر ادامه تحصیل شوهرش مجبور تهران زندگی کنه به اتفاق محمد جون پسر گلش اومدن خونمون و تا عصر بودن

شما و محمد هم حسابی با هم بازی کردین و خوش گذروندین که یکی از عکساتونو به عنوان یادگاری میذارم

                             محمد و دوستش

روز اول عیدم که بابایی و دایی جونا اومدن بالا و روز دوم عید هم که خونواده مامان جون و پدر جون و عموجونا و عمه جون و زهرا جون  خونمون دعوت بودن

و شما با سخاوت تمام ماشینتو در اختیار امیر علی و احمد گذاشتی تا خوب بازی  کنن و اونا هم حسابی کیف کردن

از همه جالب تر این بود چون دو تا بودن دو تایی به زحمت خودشونو تو ماشین جا میکردن و این قدر کیف کرده بودن که گاهی احمد رو پشت امیر علی می نشست

احمد و امیر علی

فعلا تا اینجایه عیدو داشته باش تا تو پستایه بعدی برات از روزایه دیگه عید امسالت بنویسم

عزیزم دوست دارم مثل همیشه  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان رضا جونی
14 فروردین 91 23:38
شدید جزء بزرگای فامیل روز اول عیدی میان دیدنتون


ما اینیم دیگه
چه میشه کرد
مامان متین وکسرا
17 فروردین 91 2:11
تبریک سال نو مرا با آرزوی بهترینها برای شما ومحمد عزیز پذیرا باشید


ممنون خانمی
تینا
18 فروردین 91 11:34
سلام دوست خوبم
امیدوارم سال جدید سال خوبی براتون باشه
چقدر محمدجون بزرگ شده ماشالا خیلی ناز شده
اسپند براش دود کن


ممنون عزیزم
شما لطف دارین
مامان رضا جونی
21 فروردین 91 13:23
همه چیز آرومه خبری از زهره نیست
سلام خانمی حسابی سرت شلوغ پلوغه ها چه خبره دیگه سری به نی نی وبلاگ هم نمی زنی
بابدلمون برات تنگ شده


سلام
دوباره اومدم
منم دلم براتون تنگ شده
مامان جون
23 فروردین 91 0:07
سلام مامانی
عید تون مبارک باشه
انشالله که در کنار گل پسر سال خوب وخوشی داشته باشین
وهمیشه شاد باشین


سلام عزیزم
ممنون از آرزویه قشنگت همین طور شا و پریا عزیز
مامان رضا جونی
25 فروردین 91 9:57
سلام عزیزم
بابا کجایی
ما می یایم و فقط می گیم کجایی
خانمی خیلی مشکوک شدی
دو حالت داره یا نی نی توی راه داری از محمد ما یادت رفته یا داری درس می خونی
راستش رو بگو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! هر چند که ما رو قابل نمی دونی وقتی کارا از کار می گذره ما از راههای دیگه می فهمیم
حالا ببین من کی بهت گفتم
سلام عزیزم
هیچ کدوم از حدسات درست نیستن عزیزم
شرمنده
پست جدیدو بخونی متوجه میشی چرا نبودم
اگر حامله ای بگو ما هم دست به کار بشیم عقب نیفتیم