دوباره اومدیم
سلام عسلی
از آخرین باری که برات نوشتم حدودا یه ماهی میگذره و مامانی تو این مدت حسابی دلش واسه نوشتن اینجا تنگ شده بود
و اما علت یه تاخیر نسبتا طولانی دیگه
عزیزم
من و دایی جون هر دو مون از یه اشتراک اینترنت استفاده میکنیم و هر سه ماه اونو تمدید می کنیم تو سال جدید دایی جون چون از شرکت خدمات دهنده زیاد راضی نبود قصد داشت بعد از اتمام این دوره با یه شرکت دیگه قرار داد ببنده و این شد که به رغم تلاشایه زیاد دایی جون تا وصل شدن مجدد اینترنتمون یه ماهی معطل شدیم
عزیزم تو این یه ماهی که نتونستم برات بنویسم اتفاق خاصی رخ نداده
شما نسبت به یه ماه پیش بیشتر صحبت میکنی و می تونی ما رو متوجه منظورت کنی
از رفتن پارک هم خیلی لذت میبری و بیشتر اوقات با هم پیاده روی میکنیم
اگه از انصاف نگذریم زمانی که حالشو داشته باشی خوب پیاده با مامان همراهی میکنی
عزیزم این روزا به غیر از این چند روز اخیر که همش بارندگی بود بیشتر دوست داری تو حیاط مامانی بری و بازی کنی مخصوصا آب بازی
الان هم که دارم برات این پست جدید رو مینویسم با اینکه ساعت نزدیک 12 شبه اما قصد لالا نداری و داری خودتو برا من به خواب میزنی و همش میگی لالا پیش پیش
فدایه اون شیرین زبونیات بشم
مثل همیشه میخوام بهت بگم دوست دارم خوشگلم