محمد محمد ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

روزهای زندگی من

محمد جون و آرایشگاه مخصوص

1391/3/28 17:04
4,808 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شکلات زندگی من:شکلکهای جالب آروین

یادم میاد اولین باری که برایه اصلاح موهایه خوشگلت بردمت آرایشگاه فقط 6 ماه داشتیشکلکهای جالب آروین و قبله اونم خودم موهاتو کوتاه نکرده بودم

اون زمان چون بجنورد سکونت داشتیم همون جا بردیمت آرایشگاه تا اصلاحت کنه ,وای نمیدونی که اون روز چه نمایشی واسه ما و بنده خدا آرایشگر راه انداختی

این قدر گریه کردیشکلکهای جالب آروین که دیگه نفس نفس میزدی و اون قدر سرتو تکون دادی که یادم 4 نفر آدم بزرگ دست و سرتو نگه داشته بودند که مبادا سرتو تکون ناگهانی بدی و خدایه نکرده با قیچی صدمه ببینی

اینم عکسه قبل از اصلاح اولته و عکس بعد از اون مربوط به بعد از اصلاح همون روزه

 

                         محمد جون قبل از اولین اصلاح

                      محمد جون بعد از اولین اصلاح                              

از اون روز به بعد همیشه میبردمت همون آرایشگاه و شما شده بودی مشتری کوچولو و سخته آقایه آرایشگر, یادمه هرو قت با بابا جون میبردمت همه شاگردا و دستیاریه آرایشگاه یه آهی از نهاد می کشیدن و خودشونو واسه شنیدن جیغایه بنفش شما آماده می کردن

این روند ادامه داشت تا اینکه بالا خره یه روز که اومده بودیم مشهد و من با دوست خوبم الهام جون در مورد آرایشگاه و اصلاح بچه ها صحبت می کردیم

ازش پرسیدم محممدتو کجا میبری آرایشگاه؟وقتی میبریش گریه نمیکنه؟و خلاصه یه عالمه در دو دل از آرایشگاه بردن شما

اون روز الهام جون بهم یه آرایشگاه رو معرفی کرد که فقط مختصه کودکانه و گفت مطمئن باش اگه محمد و ببری یه قطره اشکم از چشاش که نمیاد هیچ ,تازه بعیده بخواد از آرایشگاه بیاد بیرون

من که خیلی تعجب کرده بودم آدرس و تلفن آرایشگاه گرفتم و یه روز شما رو با بابا جون بردیم

وقتی وارد آرایشگاه شدم اون قدر واسم جالب بود که خودمم مدتها محو تماشایه محیط اونجا شده بودم ,به همه جا از جمله فروشگاه اسباب بازی یا مهد کودک شبیه بود غیر آرایشگاه

اون روز آقایه ثابت که بچه ها همه بهشون میگن دایی ثابت مو هایه شما رو با ترفند هایه مختلف اما جذاب نه تنها واسه شما حتی واسه من و بابا جون اصلاح کرد بدون اینکه یه اشک از چشت بیاد

تازه واقعا آخرشم دوست نداشتی از آرایشگاه بیای بیرونشکلکهای جالب آروین

یادمه وقتی رسیدیم به آقایه ثابت گفتم پسر من وحشتناک موقع اصلاح گریه میکنه

گفت یعنی می گی زلزله8ریشتری رو آوردی ؟

گفتم بالاتر ,گفت اگه گریه نکرد به کار دایی ثابت ایمان میارین؟

گفتم چراکه نه

و ومن از اون روز واقعا به کارش ایمان که آوردم هیچ یه عالمه مشتریه کوچولو هم واسش فرستادم

دایی ثابت حین اصلاح کردن بچه ها حواسشون پرت میکنه

از دادن تفنگ آب پاش بهتون تا زدن ارگ و پرواز موها رو بادکنک و چیدن تخم مرغ رنگی تو شانه و ....

واقعا روانشناسی کودکش عالیه

همیشه وقتی میبردمت اونجا دوست داشتم ازت موقع اصلاح کردن فیلم و عکس داشته باشم و دیروز که دوباره برا اصلاح رفتیم اونجا موفق شدم ازت عکس بندازم که واست پایان همین پست قرار میدم

عزیزم دوست دارم هیچ وقت و هیچ جا چشاتو بارونی نبینم

دوست دارم خوشگلم

                   محمد جون در حال اصلاحمحمد جون رویه صندلی اصلاحمحمد در حال اصلاحمحمد در حال اصلاح

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

❤。★مامان رضا جون★。❤
28 خرداد 91 21:38
عید مبعث بر شما خانواده سادات مبارک


منم به شما تبریک عرض می کنم
❤。★مامان رضا جون★。❤
28 خرداد 91 21:43
سلام سلام
الهی بگردم محمد آقامون ...
ای بابا، محمد مرد شده دیگه هر جا ببریش دیگه گریه نمی کنه


سلام خانمی
نه بابا تو این مورد دوست داره هنوز کوچولو باشه
مامان کورش
29 خرداد 91 3:49
سلام عزیزم چه جالب خوش به حالت همچین ارایشگاهی تو شهرتون دارید ما اینجور ارایشگاهی نداریم برای همین مجبورم خودم کوتاه بکنم


سلام خانمی
منم بعد یه عالمه پرس و جو اینجا رو کشف کردم
اما شما می تونیین همین کارا رو خودتون واسه کورش جون انجام بدین
تینا
29 خرداد 91 18:04
سلام ...به به چه پسر آقایی شده


سلام خاله جون
ممنونم*


مامان بهار
17 تیر 91 12:31
سلام همشهری خوبی؟


سلام عزیزم خوشحالم یه دوسته دیگه نی نی وبلاگی که همشهریمونه پیدا کردم
فهيمه
28 اسفند 91 15:13
سلام عزيزم
اگه ممكنه آدرس اين آرايشكگاه يا شماره تماسشو به من بدين واسه پسرم مي خوام
موفق و شاد باشي همراه كوچولو


سلام عزیزم
خ احمد آباد ناصر خسرو11