اثاث کشی
سلام قشنک من
عزیزم دوباره فرصتی دست داد تا هرچندکوتاه میهمان چشمان قشنگت باشم
عزیزم
حدودا از آخرین باری که برات نوشتم 2 ماه میگذره من هر روز به دنبال فرصتی بودم تا شاید حتی در قالب چند جمله برات بنویسم ,خیلی دوست داشتم از شب یلدا و یه سری دیگه از خاطرات قشنگ مثله تولد دختر عمه جون جدیدت بنویسم اما عزیزم تقریبا نزدیک یه ماهی میشه که من اینترنت نداشتم
آخه تقریبا یه ماهی میشه که ما و مامانیشون جابه جا شدیم ؛تصمیم گرفتیم واسه تنوع ما بیایم طبقه پایین و مامانی برن بالا ,چون بالا هم به خاطر بزرگیش واسه مامانی بهتر بود و پایین هم چون حیاط داشت واسه شما بهتر بود
بعد از جابه جایی کامل هم من به علت تغییر جایه مودم و سیستم اینترنت نداشتم و مجبور بودم صبر کنم تا هر وقت سر دایی جون خلوت شد بیاد و اینترنتمون و راه بندازه و دایی جون تازه ٢ روزه که اینترنتمون و راه انداخته
حالا یکم سرم خلوت تر شده و امیدوارم بتونم برات زودتر بنویسم
عزیزم به امید یه روز قشنگه دیگه که بتونم دست پر بیام و از شما و خاطرات قشنگت و عکسات مطلب بذارم بدرود
دوست دارم مامانی